سه شنبه ۲۷ شهریور ۰۳

داستانک سفر من

در این دنیای شلوغ، منم و دنیای خیالاتم. دنیایی که با آغوش باز پذیرا نگاه مهربان شماست.

داستانک سفر من

۱۱ بازديد
#پارت_۲

توصیفات چنین هیولایی را در مغازه هم شنیده بودم و اندکی کنجکاو بودم که این موجود بزرگ یا به قول دوستانم نفرت انگیز قلدر را ببینم ولی گویا قسمتم نبود. چند روز بعد از تعریف این فاجعه صاحب خانه مرا از برادرانم جدا کرده و در وسیله ای جا داد. در ابتدا گمان میکردم شاید یک ساعت رومیزی باشد اما وقتی وارد فضا جدیدم شدم یکی دیگر را دیده که از قبل در جایگاهش نشسته بود و برخلاف من، خسته به نظر می‌رسید. در مغازه شاهد جایگاه باتری های هم شکل خودم در انواع ساعت‌های رومیزی یا دیواری بوده ام و از وجود دیگر وسایل بی خبر. برای امثال ما؛ این سفر ها یک طرفه اس و راه بازگشتی ندارد. پس خیلی اطلاعات دقیقی از قبیل انواع وسائل باتری‌خور و چگونگی کارکردشان یا فضایی که مخصوص ما تعبیه شده است، نداریم و تنها دعا کردن و امید داشتن به فردایی بهتر از دستمان بر‌می‌آید. از آنجایی که من پشت ساعات را دیده بودم نمی دانستم قرار است که کنار کهنه سربازی بنشینم که گویی مدت‌هاست که سنگر‌داری میکند.
یادم است تا در فضا خصوصی خودم جاگیر شدم و هیجان زده به اینور و آنور نگاه میکردم؛ صدایش را شنیدم که گفت:" خودت رو محکم بگیر. ممکنه پرت شی پایین." جدیش نگرفتم زیرا همچنان فکر میکردم وارد ساعت شدم و چگونه ممکن است که از جایگاهم پرت شوم وقتی ساعت تکان نمی‌خورد. البته بعد‌ها متوجه شدم که ساعت‌ها هم گاهی تکان میخورند. 
درست زمانی که در بسته شد و در حال ثابت کردن جای خود بوده ام صدایی مبهم و بلند از بیرون شنیدم. وحشت زده ناخودآگاه فریادی زدم. کمی بعد که صدا آرام‌تر شد، ناگهان طبق حدس فرمانده با سرعت و شدت به سطح سفتی برخورد کردم. همه این اتفاقات شاید کمتر یک دقیقه افتاد اما دردی که کشیدم قابل فراموشی نیست. دردی که شامل خود سرزنشی هم میشود. سرزنش از اینکه چرا به حرف شخص باتجربه‌تر اهمیت نداده و راه خود را در پیش گرفتم و درد عضلانی از اینکه با کمر روی سطحی افتادم و آن وسیله که مرا در خود جای داده بود روی من افتاد. هنگام برداشتن آن موجود عجیب و غریب از رویم با نگاهی عمیق به آن؛ اسکنش کردم اما نتوانستم بفهمم ان چیست. به خاطر دارم طرز نگاه تمسخر‌آمیز فرمانده را در وقتی که پرسیدم:" سوسک این است؟" سری تکان داد و گفت:" نه. این یک گونه اسباب‌بازی کودکانه است و یک سگ است. آن صدایی که میشنوی صدای پارس کردنش است."
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.