شنبه ۲۱ مهر ۰۳ ۲۳:۵۲ ۱۴ بازديد
داستانک "راز"
هر کسی تو زندگی شخصی و اجتماعیش رازهایی داره که نمیخواد کسی بدونه. رازهایی که ممکنه باعث به هم ریختگی خودش و نزدیکانش بشه یا رازهایی که ممکنه باعث به هم ریختگی یک خانواده بشه.
تو فیلما میگن، راز تو خانواده چیز خوبی نیست و نگهداشتنش یک گناه نابخشودنی حساب میشه اما آیا این درسته؟ رازی که ممکنه باعث هرج و مرج بشه لازمه گفته بشه یا گفته نشه بهتره؟
من به شخصه فکر میکنم نباید گفته بشه. نه تنها این گونه از رازها بلکه رازی که آدم تو زندگی شخصیش داره و مغزش به طور ناخودآگاه، اون رو لابهلای دیگر خاطرات محو میکنه تا از انسان و احساساتش محافطت کنه. کلا فکر میکنم آدمها یه سری چیزا رو ندونن بهتره.
اما خیلیا مثل من فکر نمیکنن. میخوان بدونن. میخوان بفهمن. میخوان تکلیفشون رو با زندگیشون بدونن، تکلیفشون رو با طرف مقابلشون بدونن، با خودشون و احساساتشون بدونن. میخوان بدونن چی رو نمیدونن. همه مثل من محافظهکار نیستن.
نظر شما چیه؟ میخواین رازی رو که بدنتون، برای محافظت ازتون، مخفی کرده؛ بدونین؟ میخواین اون یه تیکه پازل گم شده رو پیدا کنین؟ یا مثل من حاضرین فراموشش کنین تا درد نکشین؟
داستانک "راز" خدمت دیدگان ارزشمند شما. با کامنت کردن احساساتون من رو در این سفر یاری کنین????
✍م. حضوری
https://eitaa.com/MyDelane
https://missmhozouri.monoblog.ir
- ۰ ۰
- ۰ نظر